مطرب دوره گرد باز آمد


نغمه زد ساز نغمه پردازش

سوز آوازه خوان دف در دست


شد هماهنگ ناله سازش

پای کوبان و دست افشان شد


دلقک جامه سرخ چهره سیاه

تا پشیزی ز جمع بستاند


از سر خویش بر گرفت کلاه

گرم شد با ادا و شوخی ی او


سور رامشگران بازاری

چشمکی زد به دختری طناز


خنده یی زد به شیخ دستاری

کودکان را به سوی خویش کشید


که : بهار است و عید می اید

مقدمم فرخ است و فیروز است


شادی از من پدید می اید

این منم ، پیک نوبهار منم


که به شادی سرود می خوانم

لیک ، آهسته ، نغمه اش می گفت :


که نه از شادیم... پی نانم! ...

مطرب دوره گرد رفت و ، هنوز


نغمه یی خوش به یاد دارم از او

می دوم سوی ساز کهنهٔ خویش


که همان نغمه را برآرم از او ...